سلولهاي بنيادين چگونه سلولهايي هستند؟
بدن همه جانوران، از انسان گرفته تا گنجشک، از سلول درست شده است. سلولها در دوران جنيني تکثير ميشوند و بعد در اثر تمايز گروههاي مختلفشان اندامها بوجود ميآيند. همين تمايز پيدا کردن است که باعث تفاوت سلولهاي قلب با سلولهاي مغز و کبد ميشود. نتيجه تکثير و تمايز سلولي اين است که اندازه بدن جانور بزرگ ميشود و اندامهايش شکل ميگيرند.
همه انواع سلولها از سلولهاي بنيادين درست ميشوند اما دستهاي از همان سلولهاي بنيادين از همان دوران جنيني بطور مداوم تکثير ميشوند ولي هرگز تمايز پيدا نميکنند. در نتيجه اين سلولها هيچ اندامي را نميسازند و هميشه به همان شکل اوليه خودشان باقي ميمانند. اينها همان سلولهاي بنيادين معروف هستند که همه جا اسمشان را ميشنويد و دربارهشان ميخوانيد.
بخش هيجانانگيز در اين است که همان سلولهاي بنيادين تمايز پيدا نکرده را ميشود به سلولهاي قلبي، مغزي و کبدي تبديل کرد. يک نکته را همينجا بگويم که متوجه مهمترين قسمت موضوع بشويد، مثالها را هم از بدن انسان ميآورم که تصورش برايتان سادهتر باشد. سلولهاي بنيادين از دوران جنيني در بدن انسان وجود دارند و مرتب و بدون تغيير بازتوليد ميشوند، اين را که گفته بودم. وقتي به بزرگسالي ميرسيم باز همان سلولهاي بنيادين به همان شکل دوران جنيني در بدن ما وجود دارند، اما تفاوتش اين است که حالا به جاي اين که در بدن يک جنين باشند در بدن يک بزرگسال قرار گرفتهاند.
همين تفاوت يعني اين که ما با دو نوع سلول بنيادين سر و کار داريم: سلولهاي بنيادين جنيني و سلولهاي بنيادين بالغ. تفاوت اصلي اين دو نوع سلول در اين است که سلولهاي بنيادين جنيني را ميشود به آساني به هر نوع سلولي ديگري تبديل کرد ولي سلولهاي بنيادين بالغ در هر اندامي که باشند براي تبديل به سلولهاي همان اندام مناسبترند.
خوب وقتي درباره سلولهاي تمايز يافته مثل سلولهاي قلب حرف ميزنيم اين را ميدانيم که چنين سلولهايي قادر نيستند خودشان را تکثير کنند و وقتي از بين ميروند چيزي جايگزينشان نميشود. اما سلولهاي بنيادين حتي در خارج از بدن و در شرايط آزمايشگاهي هم ميتوانند مدام خودشان را تکثير کنند و زنده بمانند. منتها يک سوال بيجواب اين است که چطور ميشود که سلولهاي بدن بزرگ ميشوند و تمايز پيدا ميکنند ولي سلولهاي بنيادين هرگز تغيير نميکنند و دست نخورده باقي ميمانند؟ درست انگار توانايي داشته باشيد همه بدنتان که بزرگ ميشود اما پاهايتان را آنقدر کوچک نگه داريد که بتوانيد کفشهاي دوران نوزاديتان را بپوشيد.
سلولهاي بنيادين کجا هستند؟
براي جواب دادن به اين سوال بايد اول شما را به يک درمانگاه نازايي ببرم. وقتي يک زوج دچار مشکل نازايي هستند سلولهاي جنسيشان را در بيرون از بدن لقاح ميدهند و وقتي سلول تخم تشکيل شد آن را به رحم مادر منتقل ميکنند. نام اين روش بارداري IVF يا لقاح خارج بدن است و هميشه يک سلول لقاح يافته که از آميزش سلولهاي جنسي نر و ماده بوجود ميآيد براي توليد يک جنين کافيست. اما بطور معمول زوجها تعداد بيشتري سلول جنسي نر و ماده براي موفقيت عمل IVF در اختيار مراکز درماني قرار ميدهند. سلولهاي بنيادين جنيني از لقاح دادن همين سلولهاي جنسي اهدايي و تشکيل تخم، و البته با مجوز قانوني، به دست ميآيند.
وقتي سلول تخم به چهار يا پنج روزگي ميرسد شبيه به يک توپ خيلي کوچک ميشود. اين توپ سه تا لايه سلولي دارد که لايه داخلي آن شامل ۳۰ عدد سلول است. اين ۳۰ عدد سلول که اسمشان سلولهاي لايه داخليست همان سلولهاي بنيادين جنيني هستند که آنها را در ظروف آزمايشگاهي نگهداري ميکنند.
سلول هاي بنيادين
اما سلولهاي بنيادين بالغ را کجا بايد پيدا کرد؟ جواب اين سوال را که بنويسم از يک موضوع ديگري هم سردرميآوريد. جواب اين است که در بافتهاي مختلف بدن نقاطي هست که به نام منطقه تقسيم نشدني معروفند. در پوست، در کبد، در عضلات، در رگهاي خوني، در مغز استخوان و در مغز چنين نقاطي وجود دارد. سلولهاي بنيادين بالغ در همين مناطق تقسيم نشدني قرار دارند و معروفترين روش استفاده از آنها پيوند مغز استخوان است. اما سلولهاي بنيادين در اين مناطق تقسيم نشدني گاهي تحت تاثير عوامل نامعلوم شروع به زياد شدن بدون کنترل ميکنند، سرطان از همينجا شروع ميشود. اين همان موضوعي بود که حالا از آن سردرآورديد.
مهمترين تفاوت سلولهاي بنيادين جنيني و بالغ اين است که سلولهاي جنيني را ميتوانيد در محيط آزمايشگاهي نگهداري کنيد و اگر نياز به تعداد زيادتري از آنها بود تکثيرشان کنيد ولي سلولهاي بنيادين بالغ را به سختي ميتوانيد در محيط آزمايشگاهي حفظ کنيد. يک تفاوت ديگر هم اين است که سلولهاي جنيني را ميتوانيد از هر جنيني بگيريد و به هر نوع سلول ديگري براي افراد ديگر تبديل کنيد ولي سلولهاي بالغ را از بدن هر کسي که بگيريد راحتترين کار اين است که به سلولهاي بافت همان فرد تبديلشان کنيد، با اين مزيت که سلولها براي دستگاه ايمني بدن فرد دريافت کننده آشنا هستند و آنها را رد نميکند.
با سلولهاي بنيادين چه کارهايي ميشود کرد؟
به نظرم اين سوال را ميتوانيد جواب بدهيد ولي تضمين نميکنم جوابتان درست باشد. به احتمال زياد ميگوييد هر جا بافت معيوبي بود ميشود سلولهاي بنيادين را در آزمايشگاه تکثير کرد و يک بافت جديد ساخت و جايگزين بافت معيوب کرد. براي همين گفتم تضمين نميکنم چون داستان در عمل به همين سادگيها هم نيست. چرا؟
دليل عمدهاش در اين است که هنوز پيامهايي که سلولهاي بدن براي هم ميفرستند به درستي شناخته نشدهاند. اين پيامها همگي شيميايي هستند و توسط ژنها کنترل ميشوند ولي تعداد و تنوعشان بسيار زياد است. شبيهسازي پيامهايي که ژنها ارسال ميکنند در شرايط آزمايشگاهي هم آسان نيست و در نتيجه توليد بافتهاي سلولي بسادگي صورت نميگيرد. حتي وقتي چنين بافتهايي در آزمايشگاه درست ميشوند، واکنش دستگاه ايمني بدن به آنها قابل پيشبيني نيست و هر اشتباه کوچک در نوع سلولها ميتواند منجر به رد بافت در بدن دريافت کننده شود.
مثال سادهاش اينطوريست که توي خانهتان نشستهايد و صداي يک نفر را از توي خيابان ميشنويد که بلند و کشيده ميگويد "آي لاو سوزي". پيش خودتان ميگوييد چه انسان شريفيست که روز روشن دارد با صداي بلند عشقش را نثار خانم سوزي ميکند. ميرويد که اين عاشق دلخسته را ببينيد اما آن بيرون با يک انسان شريف ديگري روبرو ميشويد که بلند و کشيده دارد ميگويد "آي لحاف دوزي".
اما به نظر ميرسد تشخيص دقيق صداي بلند و کشيده عاشق دلخسته از آن لحافدوز شريف در زمينه سلولهاي بنيادين دارد آرام آرام ميسر ميشود.
منبع: دانش و فن بی بی سی فارسی
نظرات شما عزیزان: